643) سوره کهف (18) آیه62 فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غ
بسم الله الرحمن الرحیم
643) سوره کهف (18) آیه62
فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً
ترجمه
و چون عبور کردند به [یار] جوانش گفت: غذایمان را بیاور که براستی از این سفرمان خستگیای به ما رسید.
نکات ترجمه
«غَداءَنا»
قبلا بیان شد که ماده «غدو» در اصل به معنای مقطعی از زمان است، یعنی ابتدای روز؛ و نقطه مقابل آن در قرآن «اصل، آصال» (بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ؛ أعراف/205) و «عشاء، عشِیّ» (بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ؛ أنعام/52) است که به معنای شب وآخر شب میباشد. این ماده وقتی به صورت فعل به کار میرود، به معنای «صبح کردن» و یا اقدامی را در صبح انجام دادن میباشد. «غداء» به معنای غذایی است که در اوایل روز خورده میشود (صبحانه) (آتِنا غَداءَنا؛ کهف/62)
جلسه491 http://yekaye.ir/al-qalam-68-25/
«لَقینا»
قبلا بیان شد که ماده «لقی» به معنای مواجهه و مقابل هم قرار گرفتن و به هم رسیدن (ملاقات) است؛ و برخی توضیح دادهاند که در لقی دو قید لحاظ شده است: مقابل هم بودن و ارتباط داشتن؛ و دیدار و مواجهه و به هم رسیدن از آثار این معناست.[1]
جلسه132 http://yekaye.ir/yunus-010-007/
«نَصَباً»
قبلا بیان شد که ماده «نصب» در اصل دلالت میکند بر «بر پا داشتن و مستقیم نگه داشتن چیزی»؛ و «النَّصْب» سنگی بوده که به عنوان بت برپا می داشته و میپرستیدهاند که جمع آن «نَصَائِب» و «نُصُب» و «أَنْصَاب» است که دوتای اخیر در قرآن کریم آمده (وَ ما ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ، مائده/3؛ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ، مائدة/90) و «نَصَب» به معنای رنج و زحمت و خستگی میباشد از این جهت که گویی انسان به اندازهای صاف بایستد که رمقش تمام شود؛ و از این کلمه اسم فاعل هم در قرآن کریم آمده است (عامِلَةٌ ناصِبَةٌ؛ غاشیة/3). «نصیب» هم به عنوان حظ و بهره شخص از چیزی است، ظاهرا از این جهت که گویی آن سهم برای شخص مورد نظر برپا داشته شده است.
جلسه287 http://yekaye.ir/al-hegr-15-48/
این ماده بار در قرآن کریم به کار رفته است.
اختلاف قرائت[2]
حدیث
1) حفص بن بختری میگوید از امام صادق ع درباره این این سخن حضرت موسی به [یار] جوانش که «غذایمان را بیاور» (کهف/62) و اینکه [هنگام خروج از مصر] گفت «پروردگارا ! همانا من در قبال آنچه از خیر بر من نازل کردهای، بسیار نیازمندم» (قصص/24) پرسیدم که آیا منظورش طعام و خوراک بود؟
فرمود: حضرت موسی ع خیلی گرسنه میشد.
تفسیر العیاشی، ج2، ص330
عن الحفص بن البختری عن أبی عبد الله ع فِی قَوْلِ مُوسَى ع لِفَتَاهُ «آتِنا غَداءَنا» وَ قَوْلِهِ «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» قَالَ إِنَّمَا عَنَى الطَّعَامَ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّ مُوسَى لَذُو جَوْعَات
همچنین از امام باقر ع روایت شده است:
حضرت موسی ع در سه جا از گرسنگی به پروردگارش شکایت کرد: «غذایمان را بیاور که براستی از این سفرمان خستگیای به ما رسید» (کهف/62) «ای کاش اجرتی میگرفتی» (کهف/77) و «پروردگارا ! همانا من در قبال آنچه از خیر بر من نازل کردهای، بسیار نیازمندم» (قصص/24)
تفسیر العیاشی، ج2، ص335
عَنْ لَیْثِ بْنِ سُلَیْمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ:
شَکَا مُوسَى إِلَى رَبِّهِ الْجُوعَ فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ «آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» «لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً» «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»
2) از امام صادق ع داستان حضرت موسی ع و خضر ع به تفصیل نقل شده است. وقتی به اینجای داستان میرسند که ماهی در آب رفت و موسی و یوشع به حرکتشان ادامه دادند، می فرماید:
و [حضرت موسی ع] تنها وقتی خسته شد که از آن وقتی که در آن بود، عبور کرد و گفت: «غذایمان را بیاور که براستی از این سفرمان خستگیای به ما رسید» (کهف/62)
تفسیر العیاشی، ج2، ص332
عن عبد الرحمن عن سیابة عن أبی عبد الله ع قال ...[3]
قال: و إنما أعیا حیث جاز الوقت فیه فقال «آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً»
توجه: در حدیث1 جلسه641 هم این عبارت از پیامبر ص گذشت که: «و لم یجد موسى النصب حتى جاوز المکان الذی أمر الله تعالى به: و تا زمانی که حضرت موسی از آن مکانی که خداوند امر کرده بود نگذشته بودند خستگیای به موسی نرسیده بود.»
3) محمد بن ابیعباد میگوید: یکبار خدمت امام رضا ع بودم شنیدم که فرمود: ای جوان! «ائْتِنِی الْغَدَاءَ: غذا را بیاور». از این گونه تعبیر کردن [که فعل «أتی» را بدون استفاده از حرف «بـ» به کار برد و نفرمود « ائْتِنِی بالْغَدَاء»] تعجب کردم [= این را تعبیری غیرفصیحانه شمردم] حضرت این حالت را در رخسار من متوجه شد؛ پس این آیه را تلاوت کرد: «قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا». گفتم: واقعا امیر [اشاره به امام رضا ع در زمان ولایتعهدی ایشان] داناترین مردم و برترین آنهاست.
عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص128-129
حَدَّثَنَا الْحَاکِمُ أَبُو عَلِیٍّ الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْبَیْهَقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الصَّوْلِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَوْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَیْنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبَّادٍ قَالَ: سَمِعْتُ الرِّضَا ع یَقُولُ یَوْماً یَا غُلَامُ ائْتِنِی الْغَدَاءَ فَکَأَنِّی أَنْکَرْتُ ذَلِکَ فَتَبَیَّنَ الْإِنْکَارُ فِیَ فَقَرَأَ قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا فَقُلْتُ الْأَمِیرُ أَعْلَمُ النَّاسِ وَ أَفْضَلُهُمْ.
تدبر
1) «فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً»
حضرت موسی ع دستور داشت در موقعیت خاصی کاری انجام دهد. همین که از آن موقعیت [بدون اینکه کارش را انجام دهد] عبور کرد، احساس خستگی کرد.
ثمره اخلاقی
حضرت موسی ع وظایف بسیار سنگینی را انجام داده بود؛ اما این تنها موردی است که خداوند «احساس خستگی کردنِ» او را گزارش کرده است؛ آن هم با تعبیر «لمّا ... قال ...: هنگامی که عبور کرد، گفت..»
شاید بتوان نتیجه گرفت:
انسان مومن، مادام که در مسیر انجام وظیفهشان حرکت میکند، خسته نمیشود؛
اگر واقعا داریم انجام وظیفه میکنیم و در جایی احساس خستگی کردیم، احتمال دهیم که از مسیر درست خارج شدهایم و باید به مسیر اصلی برگردیم.
خدا رحمت کند شهید حسن باقری را. این جمله از او معروف است که:
اگر خسته شدیم باید بدانیم کجای کاراشکال دارد وگرنه کار برای خدا که خستگی ندارد، لذت بخش است.
حکایت: کار برای خدا خستگی ندارد
مقام معظم رهبری یکبار خاطرهای را از امام خمینی نقل کردند:
رهبر این امّت و انقلاب، مردی بودند که در هشتاد سالگی سختترین کارهای دنیا را به دوش گرفتند. روزی که امام وارد ایران شدند، تقریباً هشتاد ساله بودند. نگفتند من پیر و یا خستهام. در یکی از روزهای سال پنجاه و نه که از اهواز به تهران آمده بودم، خدمت ایشان رسیدم و صحبتهای گلهآمیزی را دربارهی موضوعی مطرح کردم. ایشان به من گفتند که افراد مورد نظرشان را برای تشکیل جلسه خبر کنم. جلسه، وسط روز و بدون سابقه تشکیل شد و پیرمرد جوان دل و پر نشاط و نیرومند، جلسه را بدون اظهار خستگی اداره فرمود. کار که برای خدا باشد، خستگی ندارد و زمان بردار نیست. یک وقت یکی از روسیاهیانی که به غلط وارد صفوف اهل ایمان شده بود، چیزی گفت که امام در پاسخ او فرمودند: «اگر شما نمیخواهید انجام دهید، کنار بروید؛ من خودم کارها را انجام میدهم و بارها را بر دوش میگیرم!» باور نمیکردند امام این گونه جوانانه وارد میدان شوند.
http://farsi.khamenei.ir/memory-content?id=20250
2) «فَلَمَّا جاوَزا ...»
موسی ع به دستور خداوند قرار بود در مجمعالبحرین با کسی دیداری داشته باشد؛ و برای رسیدن به مجمعالبحرین هم به راه افتاد. اما بدانجا رسید و از آنجا گذشت و نفهمید. چرا؟
الف. طبق بسیاری از روایات، و ظاهر آیه66 قرار بود حضرت موسی ع در این همراهی با خضر متوجه محدودیت علم خود شود. شاید همین نکته هم اولین هشدار به وی بوده است که: ببین! تو به جایی که قرار بود، رسیدی، اما نفهمیدی!
ب. ...
3) «قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً»
انسان خسته میشود و نیاز به غذا دارد؛ حتی اگر پیامبر اولوالعزم باشد.
تذکر اخلاقی- سلوکی
گاهی برخی افراد انتظارات نابجا از خود دارند. فکر میکنند نیازهای طبیعی انسان اموری منفی است و گمان میکنند اگر گرسنه شدند و به خاطر گرسنگی غذا خوردند گویی از سیر و سلوک بازماندهاند!
وقتی خداوند چند بار در قرآن کریم به گرسنه شدن پیامبر اولواالعزمی مثل حضرت موسی ع را اشاره میکند، نشان میدهد که تلقی افراد فوق تلقی ناصوابی است.
4) «فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقینا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً»
گفتهاند خداوند حضرت موسی ع را به گرسنگی و خستگی مبتلا کرد تا به یاد ماهی بیافتد (مجمع البیان، ج6، ص742)
ثمره معرفتشناختی
خداوند گاه انسان را به وسیله امور کاملا طبیعی و دمدستی، متوجه مطلبی مهم میکند. اما کسی متوجه میشود که از پیش، با اصل نشانههایی که خداوند قرار داده، آشنا باشد.
[1] . در جلسه227 http://yekaye.ir/al-baqarah-2-37/ هم درباره «تلقی» یعنی وقتی که این ماده به باب تفعل میرود توضیحات تکمیلی ارائه شد.
[2] . نَصَباً / نُصُباً :
قرأ الجمهور نَصَباً بفتحتین و عبد اللّه بن عبید بن عمیر بضمتین. قال صاحب اللوامح و هی إحدى اللغات الأربع التی فیها. (البحر المحیط، ج7، ص201)
[3] . إن موسى صعد المنبر و کان منبره ثلاث مراق فحدث نفسه أن الله لم یخلق خلقا أعلم منه، فأتاه جبرئیل فقال له: إنک قد ابتلیت فانزل فإن فی الأرض من هو أعلم منک فاطلبه فأرسل إلى یوشع أنی قد ابتلیت فاصنع لنا زادا و انطلق بنا و اشترى حوتا [من حیتان الحیة] فخرج بأذربیجان، ثم شواه ثم حمله فی مکتل ثم انطلقا یمشیان فی ساحل البحر و النبی إذا أمر أن یذهب إلى مکان لم یعی أبدا حتى یجوز ذلک الوقت، قال: فبینما هما یمشیان انتهیا إلى شیخ مستلقى معه عصاه، موضوعة إلى جانبه و علیه کساء إذا قنع رأسه خرجت رجلاه و إذا غطى رجلیه خرج رأسه، قال: فقام موسى یصلی و قال لیوشع: احفظ علی قال: فقطرت قطرة من السماء فی المکتل فاضطرب الحوت، ثم جعل یثب من المکتل إلى البحر، قال: و هو قوله: «فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً» قال: ثم إنه جاء طیر فوقع على ساحل البحر ثم أدخل منقاره فقال: یا موسى ما اتخذت من علم ربک ما حمل ظهر منقاری من جمیع البحر، قال: ثم قام یمشی فتبعه یوشع. قال موسى و قد نسی الزبیل یوشع